جدول جو
جدول جو

معنی سر کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

سر کشیدن
سرکشی کردن، سر زدن، آشامیدن چیزی با قدح یا پیاله، به سر کشیدن
تصویری از سر کشیدن
تصویر سر کشیدن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بیکدفعه بلاجرعه کشیدنیکباره نوشیدن، برروی سر کشیدن عبا و جامه برسر کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پایین کشیدن پایین انداختن، رکاب کشیدن حرکت کردن، بسر کشیدن نوشیدن شراب و مانند آن، جذب کردن، یا دم در کشیدن ساکت شدن، محو کردن نابود ساختن، با سپاه حرکت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرک کشیدن
تصویر سرک کشیدن
سر کشیدن از جایی یواشکی برای اطلاع از امری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر کشیدن
تصویر پر کشیدن
پر باز کردن، پرواز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گر کشیدن
تصویر گر کشیدن
شعله زدن مشتعل شدن الو گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رس کشیدن
تصویر رس کشیدن
او را بی نهایت خسته کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرک کشیدن
تصویر سرک کشیدن
((سَ رَ. کَ یا کِ دَ))
دزدیده و پنهانی به جایی نظر انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرک کشیدن
تصویر سرک کشیدن
به جایی سر زدن و سرکشی کردن، دزدیده از جایی به جای دیگر نظر انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گر کشیدن
تصویر گر کشیدن
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، شعله زدن، گر زدن، اشتعال، التهاب، توقّد، تلهّب، ضرام، اضطرام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرکشیدن
تصویر سرکشیدن
ابا کردن، قبول ننمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکشیدن
تصویر سرکشیدن
((سَ کَ یا کِ دَ))
نافرمانی کردن، رسیدگی کردن، نوشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
حمل آب از جائی به جائی، بیرون آوردن آب با دلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آه کشیدن
تصویر آه کشیدن
برآوردن آه از سینه بسبب اندوه حسرت یا غبطه
فرهنگ لغت هوشیار
دست مالیدن لمس کردن، دست دراز کردن بطمع، گدایی کردن یا دست کشیدن از چیزی. دست برداشتن از آن صرفنظر کردن از وی، فارغ شدن از آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بو کشیدن
تصویر بو کشیدن
از دور استشمام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زجر کشیدن
تصویر زجر کشیدن
سختی دیدن رنج کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
اصطلاحی است در بازی الک دولک که طرف مغلوب باخته باید رد مسافت معینی بدون تازه نفس کردن نفس بدود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زر کشیده
تصویر زر کشیده
پارچه ای که تارهای زر در آن بکار برده باشند زرکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زه کشیدن
تصویر زه کشیدن
کشیدن زه کمان، سخت جراحت شدن تیر کشیدن عضله ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیر کشیدن
تصویر تیر کشیدن
درد گرفتن اعضای بدن چنانکه گویی سوزنی درآن فرو میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جار کشیدن
تصویر جار کشیدن
جار زدن
فرهنگ لغت هوشیار
پگمالیدن، کشمیدن: سمیره کشیدن بر نوشته برای از میان بردن آن رسم کردن خط، محو کردن بر طرف ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستم کشیدن
تصویر ستم کشیدن
تحمل ظلم کردن ستم دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار
جدا کردن سر (انسان و حیوان) از تن گردن زدن ذبح کردن، یا سر بریدن میبرند. گران میفروشند
فرهنگ لغت هوشیار
ناگهان رسیدن ناگاه حاضر شدن: به سبب تعمیر جاده راه بسته شد سه اتومبیل دیگر هم سر رسید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمه کشیدن
تصویر سرمه کشیدن
سرمه مالیدن به چشمها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوت کشیدن
تصویر سوت کشیدن
صفیر از دهان یا از سوت در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صف کشیدن
تصویر صف کشیدن
به صف ایستادن (سربازان نمازگزاران و جز آنان) رده بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هو کشیدن
تصویر هو کشیدن
چرک و آماس کردن زخم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بو کشیدن
تصویر بو کشیدن
بوییدن، بو کردن، استشمام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرر کشیدن
تصویر ضرر کشیدن
زیان دیدن، زیان بردن، ضرر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صف کشیدن
تصویر صف کشیدن
در یک ردیف قرار گرفتن، صف بستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قد کشیدن
تصویر قد کشیدن
بلندقد شدن، نمو کردن، رشد کردن
فرهنگ فارسی عمید